دیروز یه متن نسبتا کوتاهی نوشتم در مزایای بلاگ اسکای و البته لذت چای دارچینی و شیرینی کره ای دست ساز خواهرم! 

ذوق مرگ بودم که تونستم با گوشیم یک چیزی بنویسم اما وقتی پابلیشش کردم دیدم یک عدد مربع بی قواره جای کلمه های نازنین بنده ظاهر شده!این شد که پیشنویسش کردم یعنی چرک نویسش کردم و گفتم شب از تو خونه میفرستمش که دیشب متوجه شدم تو قسمت چرک نویس هم یک مربع بی قوارس! 

حالا اینا که خوبه دیروز در حین اینکه داشتم مربع رو برش میداشتم ظرف شیرینی غیب شد.یعنی ربوده شد توسط خواهرزاده دردونه ام.منم مثل مادری که بچشو ازش جدا کردن پریدم تو اتاقش ودیدم که همونطوری که ملت تخمه میخورن و فوتبال تماشا میکنن ایشون شیرینی میخوره و کتاب میخونه! 

منم بچمو ازش گرفتم و حالا نوبت اون بود که دنبال من راه بیفته.نصف ظرفو خورد آقا.البته نصف شیرینیاشو. 

خلاصه که حسابی خورد تو پرم.حیف که متن نیست و گرنه متوجه عمق دلسوزیم میشدید.انقدر که من از خوبی بلاگ اسکای و عطر چای و شیرینی گفته بودمو آخرشم هم متنم غیب شد هم چایم سرد شد! 

الان که دقت میکنم خیلیم خوب نیست اینجا 

به کامنت که میخوای جواب بدی یه پنجره جدید باز میکنه.من عادت ندارم خب! 

یک چیزهای دیگه ای هم هست که من به شدت درگیرم باهاشون. 

حالا کنار میام کم کمک 

 

برای روز مادر واسه مامانم کادوی گروهی گرفتیم با خواهرام ولی برای مادرشوهر خواهران و برادران به نظر قطعی نرسیدن!ما دوتا هم هرچی میگم جز نگاه عاقل اندر سفیه چیزی نصیبمون نمیشه 

انگار میخوان آپولو هوا کنن.به نظر من یک چیزی که لازم داره آدم بخره خوبه دیگه.بعد جو فمینیستی خواهر همسرو میگیره میگه وسیله آشپزخونه خوب نیستو اینا.میگه مگه زن باید تو آشپزخونه باشه! 

راست میگه قبول دارم حرفشو.اما مساله اینه که کسی تو خونه اونا تو کارا به مامان کمک نمیکنه.مثلا اگه ما واسش یه گوشی موبایل بخریم میدونم خوشحال نمیشه چون اهل موبایل بازی نیست اما اگه مثلا یه چیزی بگیریم که تو کار خونه کمکش کنه خوشحال میشه. 

چون اصلا اهل کاگر گرفتن نیست.به شدت وسواسه و فقط خودشو قبول داره.بچه ها هم که کمکش نمیکنن.ما هم که زیاد اونجا نمیریم.خلاصه که من گفتم تا آخر هفته وقت دارن وگرنه یه چیزی خودم میخرم از طرف خودمون اونام خودشون بخرن!  

خودمم قرار نیست کادوی روز زن بگیرم!چون که همسرجان کادوی مناسبتی خوشش نمیاد بده!نمیدونم چرا کادوی غیر مناسبتی نمیده بهم ! 

 البته منم مثل بعضی از خانومای دیگه با چیزایی که از یه زن کامل تو جامعه توقع دارن مشکل دارم در حقیقت!و تو توی همچین روزی دلم خیلی میگیره...  

با همه اینا امروزو به همه مامانا و خانوما تبریک میگم.چه اونایی که   مامان شدن مثل مامان بعد از این و مرمر و نازنین و ... چه اونایی که قراره مامان بشن مثل حواسپرت  ...

امیدوارم هر زنی که آرزوی مامان شدن داره سال دیگه مادر باشه. 

من که خیلی از مادر شدن میترسم!کم کاری نیست آخه

نظرات 4 + ارسال نظر
جور دیگر باید دید پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1392 ساعت 04:18 ب.ظ http://positive-energy.blogfa.com

عزیزم روز زن مبارک. میگم نظر من نیومده که کلی ذوق مرگ شده بودم بابت برگشتت!؟
منم چای دارچینی و شیرینی کره ای خواهر پخت و یک عدد خواهر زاده شکمو میخوام!

ممنون عزیزم
نه این اولین کامنتی که ازت گرفتم!اینجام کامنت خوره داره یعنی!
حالا خواهرزاده شیکمو میخوای چی کار

باران شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 09:38 ق.ظ http://bibiebaran7.blogfa.com

سلام عزیزم
خوشحالم که دوباره می نویسی...ببخشید من کامنتتو دیر دیدم...یعنی دسترسی به اینترنت نداشتم...خیلی خوبه که اینجا رو درست کردی...امیدوارم همیشه برات بمونه

ممنونم

بانو سرن (خاکستر و بانو) شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 02:44 ب.ظ http://banooseren.blogfa.com/

روزت مبارک عزیزم. همسر ما هم عادت به خرید نداشت اما داره یاد می گیره

روز تو هم مبارک.
من که هیچ روزنه امیدی نمیبینم که کادو بخره واسم

مامان بعد از این شنبه 14 اردیبهشت 1392 ساعت 03:02 ب.ظ http://faslino.persianblog.ir

آخ جون به من تبریک گفتی :))دست و جیغ و هورااااا!
مادر شدن ترس نداره، ولی وقتش باید برسه..اون موقع ترسهات هم می‌ریزه!

عزیزم.وقتش فک کنم خیلی دیر برسه در مورد من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد